چند شب پیش بود در شبکه مستند ،فیلم مستندی در رابطه با گروهی شیر  به نام ماپوگو در آفریقا دیدم که در آن به  درنده خویی این حیوان که با حمله دسته جمعی به یک بیشه پر از شیر بیش از صد شیر از نر و توله را کشتند و قلمرو خود را گسترش دادند،می پرداخت .

صحنه هایی درد آور از دنیای توحش ،جایی که یکی از این شیرها بدن نصفه یک توله شیر را به دهان گرفته بود تا بعد بقیه آن را بخورد!

این توحش بیش از هر چیز مرا به یاد خوی حیوانیت ما انسانها انداخت ،زمان حمله به شهرها و دیارها در طول تاریخ .کم نبوده اند کشتارهای کودکان و ن و مردان به دست ارتش ها،نظامیان و یا هر مزدور دیگر .

راستی  گاهی چه قدر شبیه می شویم به حیوانیت و چقدر راحت دور می شویم از انسانیت خویش.

اگر انسانها را در منحنی نرمال زیر در طیفی بین حیوانیت و فرشته بودن تصور کنیم ،جای ما کجاست ؟ما انسانها  ،به غذا ،قدرت ،امکانات و هر چیز دیگری که یک انسان برای زیست خود نیاز دارد،محتاجیم ، از طرفی حریص هستیم و خود خواه وهمه چیز را برای خود می خواهیم  پس سخت است بتوانیم فرشته باشیم،از طرفی ما به جاودانه شدن ،محبت دیگران و ارتباط ماورایی و نیازداریم و بیشتر اوقات لذات کوتاه مدت دنیوی ما را نمی کند ،پس نمی توانیم به خوی حیوانیت  دل خوش کنیم !

 

بنظر می رسد هر کدام از ما جایی در منحنی نرمال بالا داریم ،(البته به فرض نرمال بودن این توزیع)،چه بسا در شرایط مختلف جایمان عوض می شود از چپ به راست و از راست به چپ حرکت می کنیم !

 تصور من این است که هیچ کس نمی تواند مطمئن باشد که همیشه در یک جا می ماند ،گاهی در چپ ترین و گاهی در راست ترین جای این منحنی دنیارا بدرود می گوییم .جایی که فقط او می داند و بس!


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فروش سراسري فويل وبلاگ درونی آهنگ هاي فارسي درب ضد سرقت | خريد درب ضد سرقت روزهای زندگی وارش انجمن تبعیدشدگان شاخ گوزنی به وبلاگ کتابخانه علامه طباطبایی اسفرورین خوش آمدید